شب های سریالیِ کره در ایران!
***
شاید حس خوبی باشد که بعد از دردسرها و دغدغه های یک روزِ شلوغِ کاری، در بلندای شب های زمستان چشم هایت را با سریال های کره ای که مشتریِ همیشگی شبکه نمایش هستند همراه کنی و خودت را مثل یک ساعتِ عقربه دار به وقتِ این مجموعه ها تنظیم نمایی تا دقیقه ای از آن چه بر روندِ داستان می گذرد را از دست ندهی؛ دقیقه ای از فراز و فرودهای نمایشی، هیجان، دلهره و حتا اشک ها و لبخندها!
سریال هایی که این روزها بازارِ مخاطبش، حسابی پُر رونق است و مسئولین صدا و سیما به دلیل شباهت های فرهنگی میان دو کشور و دیگر فاکتورها، انگشتِ خرید به سمت و سویشان دراز کرده اند.
مجموعه های کره ای که بیشتر در ژانرِ تاریخی از شبکه های مختلف سیما به نمایش در می آیند آن قدر برای سریال بین های حرفه ای و حتا آن ها که دل بُریده از شبکه های داخلی هستند دارای جذابیت و کِشش است که در انتهای هر قسمت، بحث و گفت و گو و نقدهای پُر سَر و صدای خانوادگی، میان اعضا جان می گیرد و گاه آن قدر کِش دار و پُر حرارت می شود که انگار یادمان می رود فردا شروعِ یک صبحِ کاریِ دیگر است و خواب، چشم هایمان را صدا می زند!

مجموعه هایی که حتا برای دقایقی، رها از هر دغدغه ای، حالِ دلِ خیلی از آدم های دور و بَرمان را خوب می کند و انگار استرسِ امتحانِ فردا، اجاره خانه عقب افتاده و خیلی از غم و غصه هایی که دورچینِ روزگارمان شده، کلیدِ فراموشی می خورد!

سریال هایی که گاه یکی از شخصیت هایش تا همیشه عمر، ماندگارِ ذهنت می شود و خیلی هم بَدت نمی آید با یک سرچ اینترنتی، حال و احوالِ واقعیِِ آن خانم یا آقای بازیگر را از فضای مجازی، جویا شوی! گاه می خواهی از این روزهای فرمانده جومونگ ( سونگ ایل گوک) سَر درآوری و گاه تا « سرزمینِ بادها» به دنبالِ دوجینِ مغرور ( پارک گان هیونگ) می روی! گاه با یانگوم ( لی یونگ آئه) به آشپزخانه دربار، سَرک می کشی و گاه در پیِ دونگیِ بازیگوش ( هان هیو جو) راه می افتی! و این شب ها که ( لی مین هو) ی سریالِ سرنوشت، ساعت22 هر شب، بر آنتنِ شبکه نمایش، فرماندهی می کند چه قدر در پیِ صحت و سُقمِ حرف و حدیث هایی که آمدنش به ایران را، خبر می دهد هستی! شایعه ای پُر رنگ و لعاب که دهان به دهان می چرخد و بی شک طرفداران سریال ها و بازیگرانِ کره ای، آن قدر آمدن جومونگ به ایران، در دلشان مزه کرده که هر بار با شروعِ یک مجموعه جدید، نقشِ اولش را از فرودگاهِ اینچن راهی فرودگاه امام خمینی می کنند و این بار قرعه به نامِ فرمانده چوی یونگ ( لی مین هو) افتاده! و این ها همه نشان دهنده آن است که چشم بادامی های دوست داشتنی، آن قدر در سریال سازی، موفق عمل کرده که تنورِ این مجموعه ها نه تنها در ایران، سَرد نمی شود بلکه گرمای آن، هر روز مخاطبان زیادی را به سمت و سوی خود می کشد و چرخه این داستان، همچنان ادامه دارد!


حالا دیگر شاید بد نباشد در این شب های بی هیاهوی زمستان که خبری از برف - باران نیست، سریالِ گرمِ سرنوشت را به خانه هایمان بیاوریم تا سَری از سرنوشتِ « چوی یونگ » و « یون سو» در آوریم و البته دعوتِ مجموعه خوشمزه « خانواده کیم چی» با بازی متفاوت سونگ ایل گوک که با پایانِ سرنوشت، به شبکه نمایش، سرازیر می شود را پذیرا باشیم! شب های ایرانی با طعمِ سریال های کره ای رونق عجیبی دارد پس دعوتید به صرفِ سرنوشتِ لی مین هو و خانواده کیم چیِ سونگ ایل گوک!


و در انتهای این سطرها باید گفت کاش در ایران با آن قدمت و قدرتِ سریال سازی و دارایی چهره های بزرگِ اسطوره ای، تاریخی، فرهنگی و... به نقطه ای از شکوفایی در ساختِ فیلم و مجموعه های تلویزیونی برسیم که دل به دلمان برای شروعِ یک سریالِ وطنی نباشد نه آن که دلزده، کانال ها را از پیِ هم عوض کنیم و حتی پیام های بازرگانی را به تماشای مجموعه های بی محتوا و تکراری با بازی های یکنواخت و کِسل کننده، ترجیح دهیم!
گل نوشت:
عکس ها به ترتیب:
- افسانه جومونگ
- افسانه دونگی
- سرزمین بادها
- جواهری در قصر
- سرنوشت
- خانواده کیم چی








دلم می خواهد این جا چند خطی را قاطی بال پروانه ها بنویسم...